با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Trivia

ˈtrɪviə ˈtrɪviə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    trivia

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
چیزهای بی‌اهمیت، جزییات کم‌اهمیت، کارهای بیهوده، چیزهای بی‌ارزش
- He enjoyed sharing trivia with his friends.
- او از به اشتراک گذاشتن چیزهای بی‌اهمیت با دوستانش لذت می‌برد.
- She impressed everyone with her knowledge of movie trivia.
- او همه را با دانش خود در مورد جزییات کم‌اهمیت فیلم تحت‌تأثیر قرار داد.
noun singular
(مسابقه‌ی)‌ پرسش‌وپاسخ، چیستان، اطلاعات عمومی
- a trivia contest
- مسابقه‌ی پرسش‌وپاسخ
- They gathered around the table to play a fun trivia quiz.
- آن‌ها دور میز جمع شدند تا پرسش‌وپاسخ سرگرم‌کننده‌ای بازی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trivia

  1. noun details
    Synonyms: fine points, memorabilia, minutiae, trifles, trivialities
    Antonyms: generality, importance, significance, weight

ارجاع به لغت trivia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trivia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trivia

لغات نزدیک trivia

پیشنهاد بهبود معانی