امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tumid

ˈtjuːmɪd ˈtjuːmɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
( tumescent ) بادکرده، آماس کرده، آماسیده، ورم کرده، متورم، ورقلنبیده، پرآب‌وتاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tumid

  1. adjective Swollen
    Synonyms:
    inflated tumescent enlarged distended turgid overblown bloated puffy bulging flatulent bombastic erect pompous intumescent protuberant windy swollen
  1. adjective Pompous
    Synonyms:
    bombastic sonorous declamatory inflated large orotund turgid

ارجاع به لغت tumid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tumid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tumid

لغات نزدیک tumid

پیشنهاد بهبود معانی