با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Turn Out

ˈtɜːrnˈaʊt tɜːnaʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    turned out
  • شکل سوم:

    turned out
  • سوم شخص مفرد:

    turns out
  • وجه وصفی حال:

    turning out

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive B2
انجامیدن، شدن، از آب درآمدن، معلوم شدن، پیش رفتن
- I was worried that I wouldn't pass the exam, but it turned out that I got the highest score in the class.
- نگران بودم که نتوانم امتحان را پاس شوم اما بالاترین نمره‌ی کلاس را گرفتم.
- I thought I was going to hate the movie, but it turned out to be really entertaining.
- فکر می‌کردم قرار است از این فیلم بدم بیاید اما فیلم واقعا سرگرم‌کننده‌ای از آب درآمد.
phrasal verb verb - intransitive B2
حضور پیدا کردن، آمدن، حاضر شدن، شرکت کردن
- Despite the rain, a lot of fans turned out for the concert.
- باوجود بارش باران، هواداران زیادی برای کنسرت حاضر شدند.
- I hope people will turn out for the charity fundraiser tomorrow.
- امیدوارم مردم فردا برای جمع‌آوری کمک‌های خیریه شرکت کنند.
phrasal verb
(با سرعت و در مقدار زیاد)‌ تولید کردن، بیرون دادن، برگزار کردن
- The factory can turn out thousands of toys each day.
- این کارخانه می‌تواند روزانه هزاران اسباب‌بازی تولید کند.
- The artist can turn out multiple paintings in just a few weeks.
- هنرمند می‌تواند چند نقاشی را در عرض چند هفته بیرون دهد.
phrasal verb verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی خالی کردن، درآوردن، بیرون ریختن
- I turned out the box and found it filled with old photographs.
- جعبه را بیرون ریختم و دیدم پر از عکس‌های قدیمی است.
- We turned out the closet and discovered a hidden compartment.
- کمد را خالی کردیم و یک قسمت مخفی پیدا کردیم.
phrasal verb verb - transitive
بیرون کردن، اخراج کردن، مرخص کردن
- The board meeting turned out the CEO after the scandal broke.
- جلسه‌ی هیئت‌مدیره پس‌از افشای این رسوایی، مدیرعامل را اخراج کرد.
- The landlord decided to turn out the tenants due to repeated complaints.
- به‌دلیل شکایات مکرر، صاحب‌خانه تصمیم گرفت مستاجران را بیرون کند.
phrasal verb verb - intransitive
معلوم شدن، مشخص شدن، ثابت شدن
- The weather forecast predicted rain, but it turned out to be a sunny day.
- پیش‌بینی هواشناسی باران را پیش‌بینی کرده بود، اما معلوم شد که یک روز آفتابی است.
- The job interview seemed intimidating, but it turned out to be a great experience.
- مصاحبه‌ی شغلی ترسناک به نظر می‌رسید، اما مشخص شد که یک تجربه‌ی عالی است.
phrasal verb verb - transitive
(چراغ) خاموش کردن
- The lights in the room suddenly turned out when the storm knocked out the power.
- وقتی طوفان برق را قطع کرد، ناگهان چراغ‌های اتاق خاموش شدند.
- They forgot to turn out the lights before leaving the house.
- آن‌ها فراموش کردند قبل‌از خروج از خانه چراغ‌ها را خاموش کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turn out

  1. verb equip; produce
    Synonyms: accouter, appoint, arm, bear, bring out, build, clothe, dress, fabricate, finish, fit, fit out, furnish, make, manufacture, outfit, process, put out, rig, rig out, yield
  2. verb get out of bed
    Synonyms: appear, arise, come, emerge, get up, pile out, rise, rise and shine, roll out, show up, uprise, wake, wake up
    Antonyms: nap, sleep

ارجاع به لغت turn out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turn out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turn-out

لغات نزدیک turn out

پیشنهاد بهبود معانی