امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Turnaround

ˈtɜrːnəraʊnd ˈtɜːnəraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
رجوع شود به: turnabout

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
(در جاده و غیره) بخش عریض (برای چرخ زدن اتومبیل)، چرخشگاه
noun
زمان لازم برای تخلیه‌ی بار و بارگیری و سوخت‌گیری و سرویس هواپیما
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turnaround

  1. noun The act of changing or being changed from one position, direction, or course to the opposite
    Synonyms:
    reversal turnabout inversion reversion transposition reverse change of mind flip-flop
  1. noun Time need to prepare a vessel or ship for a return trip
    Synonyms:
    turnaround time
  1. noun Act or process of unloading and loading and servicing a vessel or aircraft for a return trip
    Synonyms:
    turnround

ارجاع به لغت turnaround

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turnaround» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turnaround

لغات نزدیک turnaround

پیشنهاد بهبود معانی