امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Twitter

ˈtwɪt̬ər ˈtwɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    twittered
  • شکل سوم:

    twittered
  • سوم‌شخص مفرد:

    twitters
  • وجه وصفی حال:

    twittering
  • شکل جمع:

    twitters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
جانورشناسی جیک‌جیک کردن (پرنده) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Birds were twittering in the trees.
- پرندگان در درخت‌ها جیک‌جیک می‌کردند.
- As the sun rose, the finches began to twitter.
- با طلوع خورشید، فنچ‌ها شروع به جیک‌جیک کردن کردند.
verb - intransitive
یک‌بند حرف زدن، یک‌ریز حرف زدن
- I noticed him twittering away during the meeting without adding anything meaningful to the discussion.
- متوجه شدم که او در طول جلسه در حال یک‌بند حرف زدن بدون اضافه کردن چیزی به بحث است.
- The politician continued to twitter aimlessly.
- این سیاستمدار بی‌هدف به یک‌ریز حرف زدن ادامه داد.
verb - intransitive verb - transitive
توییت کردن (در شبکه‌ی اجتماعی توییتر که بعدها به X تغییر نام داد)
- Let's twitter our excitement about the upcoming concert.
- بیایید هیجانمان در مورد کنسرت آتی را توییت کنیم.
- I need to twitter about my new blog post.
- باید در مورد پست جدید وبلاگم توییت کنم.
noun countable uncountable
جانورشناسی جیک‌جیک (پرنده)
- The twitter of the little bird outside my window woke me up early.
- جیک‌جیک پرنده‌ی کوچک بیرون پنجره من را زود بیدار کرد.
- The twitter of the songbirds in the park was a melody of nature's symphony.
- جیک‌جیک پرندگان آوازخوان در پارک ملودی‌ای از سمفونی طبیعت بود.
noun uncountable
نام تجاری توییتر (یک شبکه‌ی اجتماعی و میکروبلاگ که بعدها به X تغییر نام داد) (با T بزرگ نوشته می‌شود)
- I spend way too much time on Twitter.
- زمان زیادی را در توییتر صرف می‌کنم.
- Please follow Fast Dictionary on Twitter (X).
- لطفاً فست‌دیکشنری را در توییتر (X) دنبال کنید.
- Twitter can be a powerful tool for spreading information.
- توییتر می‌تواند ابزار قدرتمندی برای انتشار اطلاعات باشد.
verb - intransitive
ترتر خندیدن، هرهر خندیدن، هرهر کردن
- The humorous video caused everyone in the room to twitter.
- این ویدئوی طنز باعث شد همه‌ی حاضران در اتاق ترتر بخندند.
- The baby twittered happily as she played with her favorite toy.
- کودک وقتی با اسباب‌بازی محبوبش بازی می‌کرد، با خوشحالی هرهر کرد.
verb - intransitive
لرزیدن (از شدت هیجان یا ترس و غیره)
- His hands started to twitter with nervousness before his presentation.
- پیش از ارائه‌اش، دستانش شروع به لرزیدن کردند.
- His voice twittered.
- صدایش لرزید.
noun
هرهر (خنده)
- The comedian's jokes elicited a twitter from the audience.
- شوخی‌های این کمدین هرهر مخاطب را به دنبال داشت.
- Her silly dance moves always elicit a twitter from her friends.
- حرکات رقص احمقانه‌ی او همیشه باعث هرهر دوستانش می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد twitter

  1. verb To move to and fro in short, jerky movements
    Synonyms:
    chirp sing cheep chitter peep chirrup quake quaver chat whistle quiver chatter shake shiver shudder flutter giggle tremble coo vibrate sound titter tweet
  1. noun A series of chirps
    Synonyms:
    chirrup

ارجاع به لغت twitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/twitter

لغات نزدیک twitter

پیشنهاد بهبود معانی