با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Umpteenth

ˌʌmpˈtiːnθ ˌʌmpˈtiːnθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
صدمین، هزارمین، چندمین (بیانگر مبالغه)
- He was thinking about umpteenth time of his mistake in life.
- او به چندمین بار اشتباهش در زندگی فکر می‌کرد.
- The umpteenth time she asked for a raise, her boss finally listened.
- برای صدمین بار که درخواست افزایش حقوق کرد، درنهایت رئیسش گوش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد umpteenth

  1. adjective Last in an indefinitely numerous series
    Synonyms: umteenth, umptieth

ارجاع به لغت umpteenth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «umpteenth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/umpteenth

لغات نزدیک umpteenth

پیشنهاد بهبود معانی