امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unable

ʌnˈeɪbl ʌnˈeɪbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
عاجز، ناتوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The injured athlete was unable to compete in the championship game.
- ورزش‌کار مصدوم قادر به رقابت در مسابقه‌ی قهرمانی نبود (ناتوان بود).
- My father was unable to walk.
- پدرم قادر به راه رفتن نبود (در راه رفتن ناتوان بود).
- We are unable to guarantee the timely payment of the installments.
- ما نمی‌توانیم (عاجز هستیم) پرداخت به‌ موقع اقساط را تضمین کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unable

  1. adjective not having talent, skill
    Synonyms:
    can’t cut it can’t hack it can’t make the grade clumsy helpless hog-tied impotent impuissant inadequate incapable incapacitated incompetent ineffectual inefficacious inefficient inept inoperative no can do no good not able not cut out for not equal to not up to out of commission powerless sidelined unfit unfitted unqualified unskilled weak
    Antonyms:
    able adequate capable competent fit qualified skillful talented

ارجاع به لغت unable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unable

لغات نزدیک unable

پیشنهاد بهبود معانی