با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Unaccomplished

American: ʌnəˈkʌmplɪʃt British: ʌnəˈkʌmplɪʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
ناکامل، تمام‌نشده، به ثمر نرسیده، ناتمام، انجام‌نشده
adjective
ناماهر، ناشی، خامدست، فاقد تحصیل و کمال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unaccomplished

  1. adjective Unfinished
    Synonyms: incomplete, unperformed, frustrated
  2. adjective Unskilled
    Synonyms: untrained, uneducated, inexpert

ارجاع به لغت unaccomplished

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unaccomplished» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unaccomplished

لغات نزدیک unaccomplished

پیشنهاد بهبود معانی