امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unambiguous

ˌʌnæmˈbɪɡjuəs ˌʌnæmˈbɪɡjuəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غیرمبهم، بدون ابهام، شفاف، روشن، واضح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The terms of the contract were written in unambiguous language to avoid any misunderstandings.
- مفاد قرارداد برای جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم به زبانی واضح نوشته شده بود.
- The company's mission statement was unambiguous, outlining their goals and values.
- بیانیه‌ی مأموریت شرکت شفاف بود و اهداف و ارزش‌های آن‌ها را خلاصه‌وار شرح می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unambiguous

  1. adjective Clearly defined; not ambiguous
    Synonyms: clear, unequivocal, distinct, univocal, apparent, sharp, explicit, obvious, plain, unmistakable, unblurred
    Antonyms: ambiguous, equivocal
  2. adjective Clearly, fully, and sometimes emphatically expressed
    Synonyms: clear, categorical, clear-cut, decided, definite, explicit, express, positive, precise, specific, unequivocal

ارجاع به لغت unambiguous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unambiguous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unambiguous

لغات نزدیک unambiguous

پیشنهاد بهبود معانی