امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uncoil

ʌnˈkɔɪl ʌnˈkɔɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    uncoiled
  • شکل سوم:

    uncoiled
  • سوم‌شخص مفرد:

    uncoils
  • وجه وصفی حال:

    uncoiling

معنی

verb - transitive verb - intransitive
(از حالت پیچیدگی یا تابیدگی درآوردن) واپیچاندن، غیرحلقوی کردن یا شدن، (مار) از حالت چنبره‌زدگی درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncoil

  1. verb Unwind or untwist
    Antonyms:
    coil

ارجاع به لغت uncoil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncoil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncoil

لغات نزدیک uncoil

پیشنهاد بهبود معانی