با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Unconditioned

ˌʌnkənˈdɪʃənd ˌʌnkənˈdɪʃənd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
رجوع شود به: unconditional
adjective
(روانشناسی) غیرشرطی، ناسامه‌ای
- an unconditioned reflex
- بازتاب (انعکاس) غیرشرطی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unconditioned

  1. adjective Without limitations or mitigating conditions
    Synonyms: unconditional, absolute, innate, unqualified, unreserved, unlearned
    Antonyms: conditioned, conditional

ارجاع به لغت unconditioned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unconditioned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unconditioned

لغات نزدیک unconditioned

پیشنهاد بهبود معانی