امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Undisciplined

ənˈdɪsəˌplɪnd ʌnˈdɪsɪplɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
تربیت‌نشده، تأدیب‌نشده، بی‌انتظام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد undisciplined

  1. adjective uncontrolled
    Synonyms:
    defiant disorderly headstrong inconsistent insubordinate lacking self-control mischievous naughty noncompliant ungoverned unrestrained unruly untrained wayward

ارجاع به لغت undisciplined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «undisciplined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/undisciplined

لغات نزدیک undisciplined

پیشنهاد بهبود معانی