امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unfaltering

ʌnˈfɑːlt̬ɚɪŋ ʌnˈfɔːltərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ثابت، ثابت‌قدم، تزلزل‌ناپذیر، پابرجا، پایدار، بی‌وقفه، استوار، مستحکم، بادوام، جاودان، پایا، نافرسودنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Opening an EU office is an important signal of our unfaltering support for the Libyan people.
- افتتاح دفتر اتحادیه اروپا نشانه‌ی مهمی از حمایت بی‌وقفه‌ی ما از مردم لیبی تلقی می‌شود..
- unfaltering commitment
- تعهّد مستحکم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfaltering

  1. adjective steadfast
    Synonyms:
    abiding bent on bound bound and determined dead set on enduring firm going all the way indefatigable meaning business mulish never-failing persevering pigheaded resolute set steady stiff-necked stubborn sure tireless unfailing unflagging unflappable unflinching unqualified unquestioning unswerving untiring unwavering wholehearted
    Antonyms:
    faltering unsettled unstable unsteady

ارجاع به لغت unfaltering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfaltering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfaltering

لغات نزدیک unfaltering

پیشنهاد بهبود معانی