امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unfathomable

ʌnˈfæðməbl ʌnˈfæðməbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
غیرقابل‌ درک، غیرقابل‌ فهم، فهم‌ناپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Her unfathomable reasoning behind the decision baffled everyone.
- استدلال غیرقابل درک او در پشت این تصمیم همه را گیج کرد.
- Her unfathomable decision to quit her job shocked everyone around her.
- تصمیم غیرقابل فهم او برای ترک شغلش همه‌ی اطرافیانش را شوکه کرد.
adjective
بی‌اندازه، بی‌کران، ژرف، غیرقابل عمق‌سنجی، غیرقابل اندازه‌گیری
- The depths of the ocean were unfathomable to the divers.
- اعماق اقیانوس برای غواصان غیرقابل عمق‌سنجی بود.
- The complexity of the human mind is truly unfathomable.
- پیچیدگی ذهن انسان واقعاً بی‌اندازه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfathomable

  1. adjective hard to believe; difficult to understand
    Synonyms:
    abstruse baffling clear as mud deep enigmatic esoteric heavy impenetrable incognizable incomprehensible indecipherable inexplicable obscure profound too deep uncomprehensible ungraspable unintelligible unknowable
    Antonyms:
    believable comprehensible fathomable
  1. adjective bottomless
    Synonyms:
    abysmal boundless deep eternal immeasurable infinite soundless unending unmeasured unplumbed
    Antonyms:
    comprehensible explainable explicable fathomable

ارجاع به لغت unfathomable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfathomable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfathomable

لغات نزدیک unfathomable

پیشنهاد بهبود معانی