امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unfreeze

ˌʌnˈfriːz ˌʌnˈfriːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unfroze
  • شکل سوم:

    unfrozen
  • سوم‌شخص مفرد:

    unfreezes
  • وجه وصفی حال:

    unfreezing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
(قیمت‌ها یا مواد خام و غیره) رفع محدودیت کردن، آزاد کردن، محدودیت را برداشتن، لغو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The central bank plans to unfreeze interest rates next quarter.
- بانک مرکزی قصد دارد نرخ بهره را در سه ماهه آینده لغو کند.
- The decision to unfreeze the housing market sparked a surge in property sales.
- تصمیم برای رفع محدودیت بازار مسکن باعث افزایش فروش ملک شد.
verb - intransitive verb - transitive
(یخ چیزی را) آب کردن یا شدن، ذوب کردن یا شدن
- The ice in the pond began to unfreeze as the sun rose.
- با طلوع خورشید، یخ در حوض شروع به ذوب شدن کرد.
- Please unfreeze the chicken before cooking it.
- لطفاً قبل‌از پختن مرغ را آب کنید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfreeze

  1. verb Become or cause to become soft or liquid
    Synonyms:
    dissolve thaw unthaw dethaw melt
  1. verb Make (assets) available
    Synonyms:
    unblock free release
    Antonyms:
    freeze

ارجاع به لغت unfreeze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfreeze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfreeze

لغات نزدیک unfreeze

پیشنهاد بهبود معانی