با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Unilateral

ˌjuːnəˈlætrəl ˌjuːnəˈlætrəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
یکجانبه
- unilateral kinship
- خویشاوندی یک‌سویی
- They agreed to a unilateral withdrawal.
- آنان با عقب‌نشینی یک‌طرفه موافقت کردند.
- a unilateral halting of nuclear tests
- متوقف ساختن یک‌جانبه‌ی آزمایش‌های اتمی
- unilateral flowers
- گل‌های یک‌سو رست
adjective
یک‌ضلعی، یک‌طرفه، یک‌جانبه، تک‌سویه، یک‌سویه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unilateral

  1. adjective Involving only one part or side
    Synonyms: one-sided, concerned with one side, signed by one of two factions, not reciprocal, unipartite, single
    Antonyms: multilateral

ارجاع به لغت unilateral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unilateral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unilateral

لغات نزدیک unilateral

پیشنهاد بهبود معانی