امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unimpeded

ˌʌnɪmˈpiːdɪd ˌʌnɪmˈpiːdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آزادانه، بدون محدودیت، بدون مانع، بدون مزاحمت، هموار، بلامانع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- His creativity blossomed in an unimpeded environment.
- خلاقیت او در محیطی بدون محدودیت شکوفا شد.
- His unimpeded access to resources facilitated the project’s success.
- دسترسی آزادانه‌ی او به منابع موفقیت پروژه را تسهیل کرد.
adjective
واضح، شفاف، نمایان، آشکار (بدون هیچ مانعی که باعث کاهش یا انسداد دید شود)
- She admired the unimpeded view of the sunset from the balcony.
- او از بالکن منظره‌ی شفاف غروب خورشید را تحسین کرد.
- The hikers enjoyed an unimpeded view of the mountains from the summit.
- کوهنوردان بر فراز قله از منظره‌ی نمایان کوه‌ها لذت بردند.
adjective
بی‌وقفه، پیوسته، بی‌امان، مداوم
- The team worked unimpeded.
- اعضای تیم پیوسته تلاش کردند.
- She pursued her dreams with unimpeded determination.
- او رؤیاهای خود را با اراده‌ای بی‌امان دنبال می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت unimpeded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unimpeded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unimpeded

لغات نزدیک unimpeded

پیشنهاد بهبود معانی