امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unity

ˈjuːnəti ˈjuːnəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    unities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
یگانگی، وحدت، پیوستگی، شراکت، اشتراک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- unity of purpose
- وحدت هدف
- the unity of those two countries' economic interests
- اشتراک منافع اقتصادی آن دو کشور
- Our strength lies in unity.
- قدرت ما ناشی از همبستگی است.
- We seek the unity of all workers.
- ما خواهان اتحاد همه‌ی کارگران هستیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unity

  1. noun wholeness
    Synonyms:
    accord agreement alliance coadunation combination concord concurrence confederation consensus consent consonance entity federation harmony homogeneity homogeneousness identity individuality indivisibility integral integrality integrity interconnection oneness peace rapport sameness singleness singularity soleness solidarity synthesis totality unanimity undividedness unification uniformity union unison
    Antonyms:
    partiality

ارجاع به لغت unity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unity

لغات نزدیک unity

پیشنهاد بهبود معانی