امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unkind

ˌʌnˈkaɪnd ˌʌnˈkaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unkind
  • صفت عالی:

    most unkind

معنی و نمونه‌جمله

adjective B1
نامهربان، بی‌مهر، بی‌محبت، بی‌عاطفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an unkind stepmother
- زن‌پدر نامهربان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unkind

  1. adjective not nice
    Synonyms:
    barbarous brutal cold-blooded coldhearted cruel hard-hearted harsh hateful heartless inconsiderate inhuman inhumane insensitive malevolent malicious malignant mean nasty sadistic savage spiteful thoughtless uncaring uncharitable unfeeling unfriendly unsympathetic
    Antonyms:
    considerate friendly giving kind nice

ارجاع به لغت unkind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unkind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unkind

لغات نزدیک unkind

پیشنهاد بهبود معانی