امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unnerving

ʌnˈnɜːrvɪŋ ʌnˈnɜːvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اضطراب‌آور، دلهره‌آور، اعصاب‌خردکن، نگران کننده، ناراحت‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an unnerving experience
- تجربه‌ای اضطراب‌آور
- the unnerving incident
- حادثه‌ی دلهره‌آور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unnerving

  1. verb Disturb the composure of
    Synonyms:
    weakening enervating unsettling undermining discouraging upsetting undoing unhinging spooking shaking sapping rattling enfeebling intimidating flustering emasculating devitalizing distracting castrating debilitating agitating fazing disheartening
    Antonyms:
    strengthening steeling encouraging nerving
  1. adjective Inspiring fear; ; - G.H.Johnston
    Synonyms:
    formidable redoubtable

لغات هم‌خانواده unnerving

ارجاع به لغت unnerving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unnerving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unnerving

لغات نزدیک unnerving

پیشنهاد بهبود معانی