با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Unpunctual

ʌnˈpʌŋktʃuəl ʌnˈpʌŋktjuəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دیر، بی‌موقع، بدقول، وقت‌نشناس
- She was unpunctual to every meeting.
- او برای همه‌ی جلسات دیر می‌کرد.
- The unpunctual driver caused many commuters to be late for work.
- راننده‌ی بدقول باعث شد مسافران زیادی دیر به محل کارشان برسند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت unpunctual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unpunctual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unpunctual

لغات نزدیک unpunctual

پیشنهاد بهبود معانی