امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unrelenting

ˌʌnrɪˈlentɪŋ ˌʌnrɪˈlentɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بی‌امان، سختگیر، بی‌رحم، نرم‌نشدنی، تسلیم‌نشدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The cold wind was unrelenting.
- آن باد سرد ول کن نبود، باد سرد بی‌امان می‌وزید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unrelenting

  1. adjective merciless
    Synonyms:
    bound bound and determined brick-wall ceaseless constant continual continuous cruel dead set on endless grim hanging tough hard-headed implacable incessant inexorable intransigent iron-fisted mortal perpetual persistent pitiless relentless remorseless rigid ruthless set steady stern stiff stiff-necked tenacious tough unabated unbending unbroken unflinching unremitting unsparing unwavering unyielding
    Antonyms:
    compassionate flexible merciful relenting sympathetic

ارجاع به لغت unrelenting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unrelenting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unrelenting

لغات نزدیک unrelenting

پیشنهاد بهبود معانی