امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unsound

ˌʌnˈsaʊnd ˌʌnˈsaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غلط، ناسالم، ناخوش، نادرست، ناصحیح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a man of unsound mind
- مردی با افکار ناسالم (دیوانه)
- unsound teeth
- دندان‌های ناسالم
- a building of unsound foundations
- یک ساختمان سست بنیاد
- All unsound produce is refused at the market.
- هیچ‌یک از محصولات کشاورزی آسیب‌دیده در بازار پذیرفته نخواهد شد.
- unsound reasoning
- استدلال غلط
- it is unsound to say that ...
- نامعقول است که بگوییم ...
- unsound banking
- بانکداری برخلاف رویه
- Unsound investments finally led to his ruin.
- سرمایه‌گذاری‌های پر‌مخاطره بالأخره موجب تباهی او شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unsound

  1. adjective not well; flimsy
    Synonyms:
    ailing crazed dangerous decrepit defective delicate demented deranged diseased erroneous fallacious false faulty flawed fragile frail ill illogical inaccurate incongruous incorrect infirm in poor health insane insecure insubstantial invalid lunatic mad not solid rickety shaky specious tottering unbacked unbalanced unhealthy unhinged unreliable unsafe unstable unsteady unsubstantial unwell weak wobbly
    Antonyms:
    safe sound stable strong well

ارجاع به لغت unsound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unsound

لغات نزدیک unsound

پیشنهاد بهبود معانی