امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unusual

ʌnˈjuːʒuəl / / -ʒl ʌnˈjuːʒuəl / / -ʒl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unusual
  • صفت عالی:

    most unusual

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
غیرعادی، غیرمعمول، غریب، مخالف عادت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Mehri's unusual talent for painting
- استعداد خارق‌العاده‌ی مهری در نقاشی
- a scene of unusual beauty
- منظره‌‌ای فوق‌العاده زیبا
- Snow is unusual for this time of year.
- در این موقع از سال برف عادی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unusual

  1. adjective different
    Synonyms:
    abnormal amazing astonishing atypical awe-inspiring awesome bizarre conspicuous curious distinguished eminent exceptional extraordinary far-out inconceivable incredible memorable noteworthy odd out of the ordinary outstanding phenomenal prodigious prominent queer rare refreshing remarkable significant singular something else special strange surprising uncommon unconventional unexpected unfamiliar unique unparalleled unwonted weird
    Antonyms:
    common familiar normal regular standard usual

ارجاع به لغت unusual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unusual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unusual

لغات نزدیک unusual

پیشنهاد بهبود معانی