امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Up-to-date

ˌʌptəˈdeɪt ˌʌptəˈdeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: up to date


معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
به‌روز، روزآمد، حاوی آخرین اطلاعات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- We must keep our accounts up-to-date.
- بایستی حساب‌های خود را به‌روز کنیم.
- The website offers up to date news articles on a variety of topics.
- این وب‌سایت مقالات روزآمد در موضوعات مختلف ارائه می‌دهد.
adjective
امروزی، مد روز، نو
- The teacher used up-to-date teaching methods to engage her students.
- معلم از روش‌های آموزشی امروزی استفاده می‌کرد تا دانش‌آموزان خود را درگیر کند.
- The company's up to date technology allowed them to stay ahead of their competitors.
- فناوری امروزی این شرکت به آن‌ها امکان می‌داد از رقبای خود جلوتر باشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد up-to-date

  1. adjective current
    Synonyms: abreast, advanced, all the rage, au courant, avant-garde, brand-new, contemporary, current, modern, cutting edge, cutting edge, dashing, expedient, faddish, fashionable, fitting, happening, hot, in, in fashion, in vogue, in-thing, modern, modernistic, modish, neoteric, new, newest, newfangled, now, opportune, popular, red-hot, state of the art, state-of-the-art, stylish, suitable, timely, today, trendy, up, up-to-the-minute, with it, with-it, à la mode
    Antonyms: old, out-of-date, outdated, past

Idioms

  • to keep up-to-date

    در جریان آخرین رویدادها (یا اختراعات و غیره) قرار دادن

  • to stay up-to-date

    در جریان آخرین اخبار (و غیره) بودن یا باقیماندن

ارجاع به لغت up-to-date

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «up-to-date» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/up-to-date

لغات نزدیک up-to-date

پیشنهاد بهبود معانی