امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Urine

ˈjʊrɪn ˈjʊərɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
پیشاب، ادرار، زهراب، بول، شاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد urine

  1. noun Liquid excretory product
    Synonyms:
    piss urea anuresis diabetis diuretic emiction enuresis lateritious sediment micturition stale (urine of horses and cattle).associated words: uronology strangury pee urethra uretic uric urinal urinary piddle urinate urination uriniferous urolith uroscopy weewee water
  1. adjective
    Synonyms:
    diuretic
  1. verb
    Synonyms:
    micturate urinate void

ارجاع به لغت urine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «urine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/urine

لغات نزدیک urine

پیشنهاد بهبود معانی