امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Usage

ˈjuːsɪdʒ / / ˈjuːz- ˈjuːsɪdʒ / / ˈjuːz-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    usages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
عادت، رسم، معمول، عرف، استعمال، کاربرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
استفاده، کاربرد
- Constant usage wore out the tires.
- استعمال مداوم تایرها را فرسوده کرد.
- words of frequent usage
- واژه‌های پرکاربرد
- They are steadily increasing the usage of the country's highways.
- دارند پیوسته استفاده از جاده‌های کشور را بیشتر می‌کنند.
- instruction in library usage
- تعلیم در استفاده از کتابخانه
- We teach students the rules of word usage.
- ما قواعد کاربرد صحیح واژه‌ها را به شاگردان یاد می‌دهیم.
- usage and custom
- عرف و عادت
- The chapel services follow the usage of the Methodist church.
- مراسم نیایش در نمازخانه طبق شیوه‌ی کلیسای متودیست انجام می‌شود.
- The rules grew up on the basis of usage.
- این قواعد بر پایه‌ی سنت ایجاد شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد usage

  1. noun habit, custom
    Synonyms:
    acceptance control convention currency form formula habitude handling management matter of course method mode operation practice praxis procedure regime regulation rote routine rule running tradition treatment trick use way wont

لغات هم‌خانواده usage

ارجاع به لغت usage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «usage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/usage

لغات نزدیک usage

پیشنهاد بهبود معانی