امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vacillate

ˈvæsəleɪt ˈvæsəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vacillated
  • شکل سوم:

    vacillated
  • سوم‌شخص مفرد:

    vacillates
  • وجه وصفی حال:

    vacillating

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive
دودل بودن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، تلوتلو خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She vacillated so long that the opportunity was lost.
- آن‌قدر این دست آن دست کرد که فرصت از دست رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vacillate

  1. verb go back and forth
    Synonyms:
    alternate be indecisive be irresolute change change mind dither fence-straddle fluctuate hedge hem and haw hesitate hover oscillate pause pussyfoot around reel rock run hot and cold seesaw shilly-shally stagger straddle sway swing waffle waver whiffle yo-yo
    Antonyms:
    remain stay

ارجاع به لغت vacillate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacillate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vacillate

لغات نزدیک vacillate

پیشنهاد بهبود معانی