امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vague

veɪɡ veɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    vaguer
  • صفت عالی:

    vaguest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مبهم، غیرمعلوم، نامشخص، گنگ، سربسته، سرگم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a vague pain
- درد نامشخص
- a vague desire for change
- یک آرزوی نامشخص برای تغییر
- a vague sentence
- یک جمله‌ی گنگ
- a vague answer
- پاسخ مبهم
- I haven't the vaguest idea who she is
- اصلاً نمی‌دانم او کیست
- the vague memories of childhood
- خاطرات مبهم کودکی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vague

  1. adjective not definite or clear
    Synonyms:
    ambiguous amorphous amphibological bewildering bleary blurred cloudy dark dim doubtful dreamlike dubious enigmatic equivocal faint fuzzy generalized hazy ill-defined impalpable imprecise indefinite indeterminate indistinct inexplicable inexplicit lax loose misunderstood muddy nebulous obscure perplexing problematic puzzling questionable shadowy superficial tenebrous uncertain unclear undetermined unexplicit unintelligible unknown unsettled unspecified unsure
    Antonyms:
    certain clear definite sure

ارجاع به لغت vague

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vague» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vague

لغات نزدیک vague

پیشنهاد بهبود معانی