معنی vanity به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvænəti ˈvænəti

معنی‌ها

noun uncountable

غرور، خودبینی، خودپسندی، تکبر، نخوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun countable

میز آرایش، میز توالت

noun countable

کابینت حمام که شامل روشویی و کانتر باشد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vanity

noun conceit, egotism

Synonyms: affectation, airs, arrogance, big-headedness, conceitedness, display, ego trip, narcissism, ostentation, pretension, pride, self-admiration, self-love, self-worship, show, showing off, smugness, vainglory

Antonyms: modesty

ارجاع به لغت vanity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «vanity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vanity

لغات نزدیک vanity

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند