امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vary

ˈveri ˈveəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    varied
  • شکل سوم:

    varied
  • سوم‌شخص مفرد:

    varies
  • وجه وصفی حال:

    varying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
تغییر دادن، دگرگون کردن، متنوع ساختن، تنوع دادن، عوض کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The teacher asked the students to vary their writing styles to make their essays more interesting.
- معلم از دانش‌آموزان خواست که سبک‌ نوشتاری خود را تغییر دهند تا انشاهایشان گیراتر شود.
- The chef decided to vary the menu by adding a new vegetarian dish.
- سرآشپز تصمیم گرفت با اضافه کردن یک غذای گیاهی جدید منو را متنوع کند.
- to vary the color sequences
- ترتیب رنگ‌ها را عوض کردن
- to vary one's activities
- فعالیت‌های خود را متنوع کردن
- a varied program, both educational and entertaining
- برنامه‌ای متنوع، هم آموزشی و هم سرگرم‌کننده
verb - intransitive
تغییر کردن، دگرگون شدن، متنوع شدن، متنوع شدن، فرق داشتن
- This edition varies from all the others.
- این ویرایش با همه‌ی ویرایش‌های دیگر فرق دارد.
- varying degrees of temperature
- درجات مختلف حرارت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vary

  1. verb change
    Synonyms:
    alter alternate assort be unlike blow hot and cold convert depart deviate differ digress disagree displace dissent divaricate diverge diversify divide fluctuate hem and haw inflect interchange modify mutate part permutate range separate shilly-shally swerve take turns transform turn variegate yo-yo
    Antonyms:
    remain stay

لغات هم‌خانواده vary

  • verb - transitive
    vary

ارجاع به لغت vary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vary

لغات نزدیک vary

پیشنهاد بهبود معانی