امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Verge

vɜːrdʒ vɜːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    verged
  • شکل سوم:

    verged
  • سوم‌شخص مفرد:

    verges
  • وجه وصفی حال:

    verging
  • شکل جمع:

    verges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
حاشیه، لبه، کناره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The children played on the verge of the forest.
- بچه‌ها در حاشیه‌ی جنگل بازی می‌کردند.
- The verge of the sea is where the sand meets the water.
- لبه‌ی دریا جایی است که در آن شن و ماسه با آب برخورد می‌کند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی شانه (جاده)
- The verge of the road was overgrown with weeds.
- شانه‌ی جاده پر از علف‌های هرز بود.
- The verge of the bike path was lined with colorful wildflowers.
- شانه‌ی مسیر دوچرخه‌سواری پر از گل‌های وحشی رنگارنگ بود.
noun
مجازی آستانه، مرز
- The company teetered on the verge of annihilation.
- این شرکت در آستانه‌ی نابودی قرار گرفت.
- The fragile ecosystem is on the verge of destruction due to pollution.
- بوم‌سازگان شکننده به دلیل آلودگی در مرز نابودی است.
noun countable
معماری لبه (در کاشی‌بام)
- He climbed up the ladder to repair the damaged verge on the gable.
- از نردبان بالا رفت تا لبه‌ی آسیب‌دیده روی شیروانی را تعمیر کند.
- The rainwater dripped from the roof's verge.
- آب باران از لبه‌ی بام می‌چکید.
noun countable
چوب‌دستی (نشان اقتدار یا منصب)
- During the ceremony, the chancellor held the verge high to signify his authority.
- در طول مراسم، صدراعظم برای نشان دادن اقتدار خود، چوب‌دستی را بالا نگه داشته بود.
- The king's verge was adorned with precious stones.
- چوب‌دستی پادشاه با سنگ‌های قیمتی تزیین شده بود.
noun countable
محور چرخ (ساعت)
- He examined the intricate details of the verge under a magnifying glass.
- جزئیات پیچیده‌ی محور چرخ را زیر ذره‌بین بررسی کرد.
- Replacing the broken verge brought new life to his grandfather’s heirloom watch.
- جایگزینی محور چرخ شکسته جان تازه‌ای به ساعت موروثی پدربزرگش داد.
noun countable
جانورشناسی کالبدشناسی اندام جنسی (نر) (در بی‌مهرگان) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- The scientist examined the structure of the insect's verge under the microscope.
- این دانشمند ساختار اندام جنسی حشره را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.
- The millipede used its verge to transfer sperm to the female.
- هزارپا از اندام جنسی‌اش برای انتقال اسپرم به ماده استفاده کرد.
verb - intransitive
در کنار ... بودن، در مرز ... بودن
- The riverbank verges the lush forest.
- ساحل رود در کنار جنگل سرسبز است.
- the street that verges on the park
- خیابانی که در مرز پارک قرار دارد
verb - intransitive
مجازی در آستانه‌ی ... بودن، در شرف ... بودن
- She is verging on old age.
- او در آستانه‌ی پیری است.
- The company verges to bankruptcy.
- شرکت در شرف ورشکستگی است.
verb - transitive
پایین رفتن (خورشید)
- The sun verged slowly.
- خورشید به‌آرامی پایین رفت.
- The sun verged behind the trees.
- خورشید از پشت درختان پایین رفت.
verb - intransitive
رفتن (به سویی خاص)
- The river verges to the north.
- رود به‌ سوی شمال می‌رود.
- The conversation verged from banter to a more serious tone.
- مکالمه از شوخی به لحن جدی‌تری رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد verge

  1. noun extremity, limit
    Synonyms:
    border borderline boundary brim brink edge extreme fringe hem lip margin point rim selvage skirt terminus threshold
    Antonyms:
    middle
  1. verb come near
    Synonyms:
    abut adjoin approach be on the edge border bound brink on butt on communicate edge end fringe gravitate toward hem incline join lean line march margin neighbor outline rim skirt surround tend touch trench trend
    Antonyms:
    retreat

ارجاع به لغت verge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «verge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/verge

لغات نزدیک verge

پیشنهاد بهبود معانی