امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vertical

ˈvɜrːt̬əkl ˈvɜːtɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    verticals
  • صفت تفضیلی:

    more vertical
  • صفت عالی:

    most vertical

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
عمودی، قائم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The skyscraper had a striking vertical design.
- این آسمان‌خراش طراحی قائم قابل توجهی داشت.
- Hang the painting on the wall in a vertical position.
- نقاشی را به‌صورت قائم روی دیوار آویزان کنید.
noun countable
خط قائم
- The artist drew a vertical on the canvas.
- هنرمند روی بوم خط قائم کشید.
- The architect drew a vertical on the blueprint.
- معمار یک خط قائم روی بلوپرینت کشید.
noun countable
اقتصاد بازار عمودی (بازاری که در آن تقاضا منحصراً از یک صنعت ارائه می‌شود و یا تنها قشر خاصی از مردم طالب محصولات آن بازار هستند)
- The vertical has seen a decrease in sales due to the economic downturn.
- بازار عمودی به دلیل رکود اقتصادی شاهد کاهش فروش بوده است.
- We had identified the healthcare industry as a vertical.
- ما صنعت مراقبت‌های بهداشتی را به عنوان صنعتی عمودی شناسایی کرده بودیم.
- The competition within this vertical has become increasingly fierce.
- رقابت در این بازار عمودی به‌طور فزاینده‌ای شدید شده است.
adjective
عمودی (برای اشاره به رده‌های مختلف مدیران و کارگران و غیره در یک سازمان و غیره)
- The company had a vertical hierarchy with clear levels of authority.
- این شرکت دارای سلسله‌مراتب عمودی با سطوح روشنی از اختیارات بود.
- The students were placed in vertical groups based on their academic abilities.
- دانشجویان براساس توانایی‌های تحصیلی در گروه‌های عمودی قرار گرفتند.
adjective
پزشکی عمودی (مربوط به یا انتقال یک بیماری از طریق وراثت یا از راه مادرزادی یا پیرازایشی)
- Genetic disorders can be passed down through vertical transmission from parent to child.
- اختلالات ژنتیکی می‌تواند از طریق انتقال عمودی از والدین به فرزند منتقل شود.
- Vertical transmission of viruses can occur during childbirth.
- انتقال عمودی ویروس‌ها می‌تواند در هنگام زایمان رخ دهد.
- The doctor explained the risks associated with vertical transmission of the disease.
- پزشک خطرات مرتبط با انتقال عمودی بیماری را توضیح داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vertical

  1. adjective upright
    Synonyms: bolt upright, cocked, erect, on end, perpendicular, plumb, sheer, steep, straight-up, up-and-down, upward
    Antonyms: horizontal, prone

ارجاع به لغت vertical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vertical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vertical

لغات نزدیک vertical

پیشنهاد بهبود معانی