امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vibrant

ˈvaɪbrənt ˈvaɪbrənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
مرتعش، لرزان، به تپش درآمده، درحال جنبش، تکریری، پرطراوت و چالاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- vibrant quivering telegraph wires
- سیم‌های مرتعش و لرزان تلگراف
- a vibrantly colored painting
- نقاشی دارای رنگ‌های زنده
- The grass was a vibrant green.
- چمن رنگ سبز درخشانی داشت.
- vibrant streets
- خیابان‌های پرجنب‌و‌جوش
- a vibrant woman
- یک زن سرزنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vibrant

  1. adjective alive, colorful
    Synonyms:
    active animated dynamic electrifying energetic lively peppy responsive sensitive sound sparkling spirited vigorous virile vital vivacious vivid zesty zippy
    Antonyms:
    colorless dull pale
  1. adjective throbbing
    Synonyms:
    aquiver consonant oscillating palpitating pulsating pulsing quaking quivering resonant resounding reverberant ringing sonorant sonorous trembling
    Antonyms:
    quiet

ارجاع به لغت vibrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vibrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vibrant

لغات نزدیک vibrant

پیشنهاد بهبود معانی