با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Vigilante

ˌvɪdʒəˈlænti ˌvɪdʒəˈlænti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vigilantes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پارتیزان، متعصب سیاسی یا مذهبی، خودکیفرسِتان
- The vigilante wore a mask and patrolled the streets at night.
- پارتیزان نقاب زد و شبانه در خیابان‌ها گشت زد.
- Some people saw the vigilante as a hero.
- بعضی از مردم پارتیزان را یک قهرمان می‌دانستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vigilante

  1. noun Member of a vigilance committee
    Synonyms: vigilance man

ارجاع به لغت vigilante

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vigilante» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vigilante

لغات نزدیک vigilante

پیشنهاد بهبود معانی