امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vim

vɪm vɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
قدیمی نیرو، زور، قدرت، انرژی، توانایی، توان، فشار، توانمندی، شور، شوق و حرارت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She was full of energy and vim.
- او سرشار از انرژی و شوق بود.
- Some food and a little rest should give me back some of my vim.
- کمی غذا و استراحت باید مقداری از انرژی‌ را به من برگرداند.
- full of vim and vigour
- پر از شور و نشاط
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vim

  1. noun A lively, emphatic, eager quality or manner
    Synonyms:
    energy vigor pep spirit dash action life oomph vitality animation bounce brio power élan esprit (colloq.) activity drive lustiness liveliness pertness enthusiasm sparkle fire force verve kick vivaciousness vivacity passion zip ginger pepper muscularity push peppiness strength vinegar zeal zing vigour
  1. noun A quality of active mental and physical forcefulness
    Synonyms:
    dash punch starch verve vigor vigorousness vitality snap
  1. noun Liveliness or energy; enthusiasm.
    Synonyms:
    vigor

ارجاع به لغت vim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vim

لغات نزدیک vim

پیشنهاد بهبود معانی