امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vindication

ˌvɪndəˈkeɪʃn̩ ˌvɪndɪˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
حمایت، دفاع، اثبات بی‌گناهی، توجیه، خونخواهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He referred to his unhappy childhood as a vindication of his crimes.
- برای توجیه جنایات خود به کودکی مذلت‌بار خود اشاره کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vindication

  1. noun A freeing or clearing from accusation or guilt
    Synonyms:
    exculpation exoneration acquittal
  1. noun A statement that justifies or defends something, such as a past action or policy
    Synonyms:
    defense exoneration justification acquittal apologetic clearance apologia compurgation proof explanation apology exculpation support extenuating-circumstances absolution pardon mitigating circumstances revenge substantiation defence
    Antonyms:
    blame charge conviction
  1. adjective
    Synonyms:
    revengeful vindictive wrathful
  1. verb
    Synonyms:
    absolve exculpate exonerate justify substantiate vindicate

ارجاع به لغت vindication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vindication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vindication

لغات نزدیک vindication

پیشنهاد بهبود معانی