امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Volatile

ˈvɑːlətl ˈvɒlətaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    volatiles
  • صفت تفضیلی:

    more volatile
  • صفت عالی:

    most volatile

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی ثبات، ناپایدار، متغیر، کوتاه‌مدت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- volatile prices
- قیمت‌های متغیر
- volatile social conditions
- شرایط اجتماعی بی‌ثبات
- volatile memory
- حافظه‌ی کوتاه‌مدت
adjective
دمدمی‌مزاج، مودی
- Because of his volatile nature, arguments with him often escalated quickly.
- به‌دلیل شخصیت دمدمی‌مزاج او، مباحثات با او اغلب به‌سرعت تشدید می‌شد.
- The artist’s creativity seemed to be fueled by her volatile emotions.
- به نظر می‌رسید که خلاقیت این هنرمند توسط احساسات مودی او برانگیخته می‌شد.
adjective noun countable uncountable
شیمی (مایع) فرار، تبخیرشدنی
- Alcohol is volatile.
- الکل فرار است.
- The substance is not volatile.
- این ماده تبخیرشدنی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد volatile

  1. adjective explosive, changeable
    Synonyms: airy, buoyant, capricious, effervescent, elastic, elusive, ephemeral, erratic, expansive, fickle, fleeting, flighty, flippant, frivolous, fugacious, fugitive, gaseous, gay, giddy, impermanent, imponderable, inconsistent, inconstant, light, lively, lubricious, mercurial, momentary, playful, resilient, short-lived, sprightly, subtle, temperamental, ticklish, transient, transitory, unsettled, unstable, unsteady, up-and-down, vaporous, variable, whimsical
    Antonyms: calm, firm, stable, steadfast

ارجاع به لغت volatile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «volatile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/volatile

لغات نزدیک volatile

پیشنهاد بهبود معانی