با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Vomit

ˈvɑːmɪt ˈvɒmɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vomited
  • شکل سوم:

    vomited
  • سوم شخص مفرد:

    vomits
  • وجه وصفی حال:

    vomiting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C2
قی کردن، استفراغ کردن، برگرداندن، هراشیدن
- The patient vomited blood and died.
- بیمار خون بالا آورد و مرد.
- The baby vomited.
- کودک قی کرد.
- Her vomit was green.
- استفراغ او سبزرنگ بود.
- Factory chimneys vomited dark smoke.
- دودکش کارخانه‌ها دود تیرهای بیرون می‌دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vomit

  1. verb disgorge
    Synonyms: be seasick, be sick, bring up, dry heave, eject, emit, expel, gag, heave, hurl, puke, regurgitate, retch, ruminate, spew, spit up, throw up, upchuck

ارجاع به لغت vomit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vomit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vomit

لغات نزدیک vomit

پیشنهاد بهبود معانی