امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Wainscot

    ˈweɪnskɑːt ˈweɪnskət
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      wainscoted

    • وجه وصفی حال:

      wainscoting

    توضیحات

    شکل‌های نوشتاری دیگر این لغت در حالت‌های حال وصفی و گذشته‌ی ساده به‌ ترتیب: wainscotting و wainscotted

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    معماری دیوارپوش (روکش چوبی دیوار اتاق و راهرو و غیره به ویژه بخش پایین دیوار)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - The wainscot in the living room is made of reclaimed barn wood.
    - دیوارپوش اتاق نشیمن از چوب بازیافتی ساخته شده است.
    - The wainscot in the bedroom is a pale blue color.
    - دیوارپوش اتاق خواب به رنگ آبی کم‌‌رنگ است.
    verb - transitive
    روکش کردن، پوشاندن (به‌ویژه بخش پایینی دیوار)
    - The lower part of the wall was wainscotted with marble.
    - بخش پایین دیوار با مرمر روکش شده بود.
    - The carpenter wainscoted the room with beautiful oak panels.
    - نجار اتاق را با پانل‌های زیبای بلوط پوشانده بود.
    noun
    انگلیسی بریتانیایی چوب بلوط وارداتی (باکیفیت)
    - The luxurious mansion was adorned with wainscot.
    - عمارت مجلل با چوب بلوط وارداتی تزیین شده بود.
    - The carpenter used wainscot.
    - نجار از چوب بلوط وارداتی استفاده کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد wainscot

    1. noun Wooden panels that can be used to line the walls of a room
      Synonyms: wainscoting, dado, wainscotting

    ارجاع به لغت wainscot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wainscot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wainscot

    لغات نزدیک wainscot

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند