امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wangle

ˈwæŋɡl ˈwæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
تلولو خوردن، به حیله متوسل شدن، لرزاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He wangled me into loaning him money.
- با کلاشی از من پول قرض گرفت.
- to wangle accounts
- در حساب‌ها دست بردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wangle

  1. verb To make, achieve, or get through contrivance or guile
    Synonyms:
    finagle get engineer obtain fake manipulate falsify worm contrive finesse acquire extricate fudge juggle maneuver procure wiggle wriggle cook manage misrepresent
  1. noun An instance of accomplishing something by scheming or trickery
    Synonyms:
    wangling

ارجاع به لغت wangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wangle

لغات نزدیک wangle

پیشنهاد بهبود معانی