با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Warrantor

ˈwɒrəntɔːˈwɔːrəntər / / ˈwɑː- ˈwɒrəntɔːˈwɔːrəntər / / ˈwɑː-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun countable
حقوق متعهد، تعهد‌کننده، ضامن، کفیل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد warrantor

  1. noun One who provides a warrant or guarantee to another
    Synonyms: guarantor, surety, warranter

ارجاع به لغت warrantor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warrantor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warrantor

لغات نزدیک warrantor

پیشنهاد بهبود معانی