امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Waxing

ˈwæksɪŋ ˈwæksɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    waxed
  • شکل سوم:

    waxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    waxes

معنی

verb - intransitive
موم مالی، صفحه ضبط صوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waxing

  1. verb Go up or advance
    Synonyms:
    growing rising turning shining oiling increasing smoothing getting climbing polishing coming greasing mounting becoming developing
    Antonyms:
    waning
  1. verb Increase in phase
    Synonyms:
    swelling growing upsurging soaring rising multiplying mounting magnifying increasing extending expanding escalating enlarging building boosting amplifying aggrandizing
    Antonyms:
    shrinking waning
  1. noun A gradual increase in magnitude or extent
    Antonyms:
    waning
  1. adjective (of the moon) pertaining to the period during which the visible surface of the moon increases
    Antonyms:
    waning

ارجاع به لغت waxing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waxing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waxing

لغات نزدیک waxing

پیشنهاد بهبود معانی