امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Weapon

ˈwepən ˈwepən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    weapons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
سلاح، جنگ‌افزار، حربه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- A ram's weapons are his horns.
- حربه‌ی قوچ شاخ‌های اوست.
- I will fight them with the weapon of law.
- با سلاح قانون به جنگ آن‌ها خواهیم رفت.
- Calumny was his favorite weapon.
- حربه‌ی محبوب او تهمت و افترا بود.
- nuclear weapons
- سلاح‌های اتمی
- rifles and other weapons
- تفنگ و جنگ‌افزارهای دیگر
verb - transitive
مسلح کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weapon

  1. noun arm, armament
    Synonyms:
    ammunition anlace arbalest archery arrow assegai atlatl ax axe backsword ballista banderilla barong bat baton battle-ax bayonet bazooka billy club blackjack blade blowgun bludgeon bomb boomerang bow and arrow bowie knife brass knuckles cannon catapult cleaver club crossbow cudgel cutlass dagger dart dirk firearm flamethrower gun harpoon hatchet howitzer hunting knife knife lance machete machine gun missile musket nerve gas nuclear bomb nunchaku pistol revolver rifle saber scythe shotgun slingshot spear spike stiletto switchblade sword tear gas

ارجاع به لغت weapon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weapon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weapon

لغات نزدیک weapon

پیشنهاد بهبود معانی