امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Web

web web
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    webbed
  • شکل سوم:

    webbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    webs
  • وجه وصفی حال:

    webbing
  • شکل جمع:

    webs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
بافت، نسج، تار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- spider web
- تار عنکبوت
noun countable
کامپیوتر شبکه
- the worldwide web
- شبکه جهانی
verb - intransitive
تنیدن
verb - transitive
گیر انداختن، گرفتار کردن، پیچیده کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد web

  1. noun netting
    Synonyms: cobweb, complexity, entanglement, fabric, fiber, filigree, gossamer, interconnection, interlacing, involvement, labyrinth, lacework, lattice, mat, matting, maze, mesh, meshwork, morass, net, network, plait, reticulation, screen, skein, snarl, tangle, texture, tissue, toil, trellis, warp, weave, webbing, weft, wicker, woof

ارجاع به لغت web

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «web» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/web

لغات نزدیک web

پیشنهاد بهبود معانی