با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Well-ordered

ˈwelˈɔːdəd ˈwelˈɔːdəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
منظم، مرتب، بسامان
- The well-ordered schedule ensured that each task was completed efficiently and on time.
- برنامه‌ی منظم تضمین می‌کرد که هر کار به طور مؤثر و به‌موقع انجام می‌شود.
- The kitchen was well ordered.
- آشپزخانه مرتب بود.
- In a well-ordered society, everyone understands and follows the rules.
- در جامعه‌ی بسامان، همه قوانین را می‌فهمند و از آن‌ها پیروی می‌کنند.
adjective
ریاضی خوش‌ترتیب، خوب‌مرتب‌شده
- A well-ordered sequence of operations is essential for solving complex mathematical problems.
- توالی خوش‌ترتیب عملیات برای حل مسائل پیچیده‌ی ریاضی ضروری است.
- The well-ordered set of real numbers allows for easy comparison and ordering of values.
- مجموعه‌ی خوب‌مرتب‌شده‌ی اعداد حقیقی امکان مقایسه و ترتیب آسان مقادیر را فراهم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت well-ordered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-ordered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-ordered

لغات نزدیک well-ordered

پیشنهاد بهبود معانی