با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Welter

ˈwelt̬ər ˈweltə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
اختلاط، درهم‌و‌برهمی، خشکی، پژمردگی، آغشتن، غلت زدن
- Hogs weltered in the mud.
- خوک‌ها در گل غلت می‌زدند.
- to welter in work
- غرق کار بودن
- the ship sank and we weltered in the sea for five days
- کشتی غرق شد و ما پنج روز با امواج دریا دست به گریبان بودیم
- to welter in one's own blood
- در خون خود غوطه‌ور بودن
- Survivors weltered in the sea for four days.
- زنده‌مانده‌ها چهار روز در دریا با امواج دست به گریبان بودند.
- the welter of sea waves
- خروش امواج دریا
- The room was a welter of broken glass and china.
- اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد welter

  1. verb To move about in an indolent or clumsy manner
    Synonyms: wallow, flounder
  2. noun A confused multitude of things
    Synonyms: commotion, jumble, uproar, turmoil, confusion, grovel, clutter, overturn, roll, toss, tumble, muddle, wallow, fuddle, wilt, wither, mare's nest, smother

ارجاع به لغت welter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welter

لغات نزدیک welter

پیشنهاد بهبود معانی