امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wheedle

ˈwiːdl ˈwiːdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wheedled
  • شکل سوم:

    wheedled
  • سوم‌شخص مفرد:

    wheedles
  • وجه وصفی حال:

    wheedling

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb
ریشخند کردن، گول زدن، خر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Hassan wheedled money out of me.
- حسن با چرب‌زبانی پول از من گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wheedle

  1. verb talk into
    Synonyms:
    banter blandish butter up cajole charm coax con court draw entice finagle flatter inveigle kowtow lay it on oil persuade seduce snow soap soften up soft-soap spread it on sweeten up sweet-talk work on worm

ارجاع به لغت wheedle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wheedle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wheedle

لغات نزدیک wheedle

پیشنهاد بهبود معانی