با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Whim

wɪm wɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
هوس، هوی و هوس، تلون مزاج، وسواس، خیال، وهم، تغییر ناگهانی
- the whims of a young poet
- هوس‌های شاعر جوان
- He decided to suppress his whims and study his lessons.
- تصمیم گرفت هوس‌های خود را سرکوب کند و درس‌های خود را مطالعه کند.
- whim and desire
- ریژوکام
- the whims of fate
- هوس‌بازی‌های سرنوشت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whim

  1. noun sudden idea
    Synonyms: caprice, conceit, craze, desire, disposition, dream, fad, fancy, fantasy, freak, humor, impulse, inclination, notion, passing thought, quirk, sport, thought, urge, vagary, vision, whimsy
    Antonyms: plan

ارجاع به لغت whim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whim

لغات نزدیک whim

پیشنهاد بهبود معانی