امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whisper

ˈwɪspər ˈwɪspə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whispered
  • شکل سوم:

    whispered
  • سوم‌شخص مفرد:

    whispers
  • وجه وصفی حال:

    whispering
  • شکل جمع:

    whispers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B2
نجوا کردن، پچ‌پچ کردن، در گوشی حرف زدن، محرمانه یا مخفیانه صحبت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- We whispered so as not to wake up the baby.
- برای اینکه کودک را بیدار نکنیم، پچ‌پچ می‌کردیم.
- She whispered to me that she felt very scared.
- او درگوشی به من گفت که خیلی احساس وحشت می‌کند.
noun countable
نجوا، زمزمه
- If a teacher's instruction is a whisper of affection ...
- درس معلم ار بود زمزمه‌ی محبتی ...
- They spoke in a whisper.
- آنان زمزمه‌کنان حرف می‌زدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whisper

  1. noun rumor; information expressed in soft voice
    Synonyms:
    buzz confidence disclosure divulgence gossip hint hum hushed tone innuendo insinuation low voice mumble murmur mutter report secret secret message sigh sighing susurration undertone word
  1. noun trace, suggestion
    Synonyms:
    breath dash fraction hint shade shadow soupçon suspicion tinge touch whiff
    Antonyms:
    information
  1. verb speak softly
    Synonyms:
    breathe buzz confide gossip hint hiss insinuate intimate mumble murmur mutter say softly say under one’s breath sibilate sigh speak confidentially spread rumor susurrate talk into someone’s ear talk low tell tell a secret
    Antonyms:
    shout

ارجاع به لغت whisper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whisper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whisper

لغات نزدیک whisper

پیشنهاد بهبود معانی